کد خبر: ۸۵۴۳۰
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۳
آقایان [محسن] نوربخش، [محمدحسین] عادلی، [مسعود روغنی] زنجانی و [غلامرضا] آقازاده آمدند. دربارة مضیقه‌های بودجه ارزی و ریالی سال 1372 گفتند. می‌خواستند من را متقاعد کنند که کارهای عمرانی را کم کنیم؛ نپذیرفتم. عصر در جلسه هیأت دولت، تصویب کردیم که شرکت‌های [مستقر در] شهرک‌های صنعتی از مالیات معاف باشند. وزیران از اظهارات آقای [احمد] جنتی در نمازجمعه انتقاد داشتند. دیروز هم اعضای شورای عالی امنیت ملی انتقاد کردند؛ قرار شد به ایشان تذکر داده شود
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۶مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: اعضای شورای عالی امنیت ملی از اظهارات [احمد] جنتی انتقاد کردند؛ قرار شد به ایشان تذکر داده شود

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود


به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز 26 مهر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

ساعت هشت صبح به دفترم رسیدم. آقای [سیدابوطالب] محمودی [گلپایگانی]، امام جمعه جدید اراک آمد. اوضاع آنجا را گفت و خواست که استاندار را از خط تندرو نگذاریم. برای تقویت صنایع آذرآب توصیه کرد و از مدیریت ماشین‌سازی انتقاد کرد و خواست که به گلپایگان سفر کنم.
مهندس [اکبر] ترکان، [وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح] آمد. گزارش پیشرفت صنایع موشکی را داد و گفت نیمی از ظرفیت ساصد [= سازمان صنایع دفاع]، صرف مصنوعات غیرنظامی می‌شود، چون نیروها به همه ظرفیت نیاز ندارند. برای پرداخت طلب‌های چین و شوروی استمداد کرد.
آقای [شیخ محمدباقر طاهری] شاهرودی، امام جمعه شاهرود آمد. اوضاع آنجا و وفاداری مردم را توضیح داد؛ ایشان از هم دوره‌های تحصیلی من در قم است. تقاضا داشت که در سفر به استان سمنان، شب را در شاهرود بمانیم.
آقایان [محسن] نوربخش، [محمدحسین] عادلی، [مسعود روغنی] زنجانی و [غلامرضا] آقازاده آمدند. دربارة مضیقه‌های بودجه ارزی و ریالی سال 1372 گفتند. می‌خواستند من را متقاعد کنند که کارهای عمرانی را کم کنیم؛ نپذیرفتم.
عصر در جلسه هیأت دولت، تصویب کردیم که شرکت‌های [مستقر در] شهرک‌های صنعتی از مالیات معاف باشند. وزیران از اظهارات آقای [احمد] جنتی در نمازجمعه انتقاد داشتند. دیروز هم اعضای شورای عالی امنیت ملی انتقاد کردند؛ قرار شد به ایشان تذکر داده شود.
شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم. دربارة مصوبات شورای عالی امنیت ملی، مسائل حوزه‌ها، مرجعیت، مجمع تشخیص مصلحت نظام، ائمه جمعه، تأسیس دانشگاه فقه مذاهب اسلامی و سفر من به سمنان، مذاکره و تصمیم‌گیری کردیم.

 

سال ۱۳۷۱

ساعت هفت و نیم صبح برای مسافرت به کشورهای آسیای میانه به فرودگاه رفتیم. [آقایان علی اکبر ولایتی، سیدمحمدرضا هاشمی گلپایگانی و اکبر ترکان]، وزیران امور خارجه، فرهنگ و آموزش عالی و راه و ترابری و همچنین جمعی از مسئولان دیگر همراه‌اند.[1] عفت و یاسر و فاطی و پسرش علی هم هستند. پاویون جمهوری بعد از تعمیر آماده شده بود. بعضی از وزرا و نمایندگان برای بدرقه آمده بودند. مصاحبه کوتاهی کردم و با مراسم رسمی بدرقه شدیم. هواپیمای 747 آماده شده بود.
ساعت هشت و نیم پرواز کردیم و ساعت یازده و ربع به وقت تهران در فرودگاه تاشکند در اُزبکستان[2] فرود آمدیم. در راه آقای تُرکان دربارة مذاکراتمان با ترکیه بر سر تزانزیت و عبور کامیون‌ها از خاک دو کشور گفت و آقای دکتر هاشمی دربارة سیاست‌های آموزش عالی و آقای ولایتی از مسائل وزارت امورخارجه و دکتر [حسن] روحانی، [نایب‌رئیس اول مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی]، در مورد مسائل مختلف صحبت کردند.
در تاشکند آقای اسلام کریم‌اُف، رئیس ‌جمهور اُزبکستان و اعضای کابینه و سفیران مقیم این کشور استقبال کردند. مراسم سان و رژه نداشتند، ولی جمعی با لباس محلی، تار و تنبک می‌زدند. در سالن فرودگاه مصاحبه کوتاهی نمودم و با رئیس ‌جمهور به سوی شهر حرکت کردیم. خیابان‌ها همه وسیع و پُردرخت و با پارک‌های فراوان و دارای خطوط تراموا و مترو است. عمدتاً ساختمان‌ها به صورت بلوک‌های ساختمانی در طبقات زیاد و با فاصله‌های مناسب ساخته شده است.[3]
 آقای کریم‌اُف گفت، از زلزله مخرب سال 1966 میلادی که تمام شهر خراب شد، شهر را به صورت صحیح با مهندسی درست و مصالح خوب ساخته‌اند. در راه توضیحات خوبی در مورد ساختمان‌های مهم و میدان‌ها و مجسمه‌ها داد. سئوالات زیادی را جواب داد. برای جواب دادن هیچ ملاحظه‌ای ندارد و سئوالات را بی‏جواب نمی‌گذارد. اقامتگاهمان در شمال شهر در باغی وسیع است.
آقایان ولایتی و روحانی با همسرانشان هم با ما هستند. نماز خواندیم و دسته‌جمعی ناهار خوردیم. غذاهایشان بی‌شباهت به غذاهای خودمان نیست. آقای اسلام کریم‌اُف به اقامتگاه من آمد و هدایایی مانند لباس‌محلی و دستباف را با حضور خبرنگاران به من داد.
سپس یک دور مذاکرات خصوصی داشتیم. بیشتر دربارة مسائل تاجیکستان بودکه از ما برای ختم نزاع و جنگ استمداد می‌کرد. آقای کریم‌اُف نسبت به روس‌ها شدیداً سوءظن دارد و مدعی است آنها دو طرف نزاع را تحریک می‌کنند و این سیاست‌شان در کل جمهوری‌ها است که نگذارند آنها مستقل شوند؛ وعده کمک دادیم.
 سپس به تالار دولتی خلق‌ها رفتیم. ساختمان عظیمی با سالن‌های وسیع و مجلل که در میدان بسیار وسیعی قرار گرفته است. جلسه مذاکرات رسمی داشتیم. پس از مذاکرات، با پیشنهاد من قرار شد هفت کمیته در سیاست‌خارجی و آموزش عالی و تجارت و فرهنگ و صنعت و راه و ترابری کار کنند. جلسه خوبی بود.
سپس در سالن دیگر، مصاحبه مطبوعاتی مشترک داشتیم. از هر نفر دو سئوال انجام شد. او خیلی مفصل حرف زد و من کوتاه.[4]

 

سال ۱۳۷۳

اول وقت برای مذاکرات رسمی و جدی به نخست‌وزیری رفتیم. در منطقه وسیعی است، شامل ساختمان‌ها و مراکز تحت اداره نخست وزیری، مثل سازمان برنامه و وزارت کشور و مرکز تحقیقات و غیره که خیلی هم زیاد است. دربارة همکاری‌ها در حمل و نقل و سرمایه‌گذاری آنها در ایران و خرید روغن نخل و مسائل جهان اسلام مذاکره کردیم.
سپس به سازمان برنامه آنها رفتیم. سیاست‌های اقتصادی و برنامه‌های اجرا شده در بیست سال گذشته و برنامه آینده را شامل تکیه بر خصوصی‌سازی و حذف سوبسید [=یارانه] و توجه به مزیت‌های نسبی عمل در چارچوب برنامه، توضیح دادند. سپس
 سئوالاتی کردیم که خوب نتوانستند جواب بدهند. مثلاً علت کمی دانشجو، با اعتراف به کمبود نیروی انسانی کیفی و وجود سوبسیدها در بخش درمان و نظایر آن.
از آنجا به مرکز اسلامی، جایی که نمایشگاه آثار تمدن اسلامی برقرار بوده، رفتیم. همزمان با رسیدن ما، برنامه انتخاب «مادر نمونه» در جوار مرکز تمام شده بود. خانم‌های زیاد و رنگارنگ جمع بودند که جلوی آنها پیاده شدیم؛ هم آنها تعجب کردند و هم ما. بچه مدرسه‌ای‌ها هم رسیدند و با من عکس گرفتند.
در خاتمه بازدید از آثار تمدن اسلامی، به یک نفر آزاده به نام آقای [محمدرضا] شایق، اهل یزد رسیدیم که قرآن را در آنجا از حفظ، در مدت چند ماه با خط خوب نوشته بود. یک سطر را نگه داشته بود که در حضور من تمام شود. ایستادم، خط آخر را از سوره ناس نوشت و من هم چند سطر در زیر آن، با همان قلم مشق او نوشتم. از کارش تمجید کردم. قرآن را در زمان اسارت هفت‌ونیم ساله‌اش در عراق، حفظ کرده است.
به اقامتگاه برگشتیم. بعد از ظهر، مدیرعامل سازمان تحقیقات روغن نخل آمد. گزارش خوبی از جریان تحقیقات. پروسه کشت و روغن‌گیری پالم را با اسلاید شرح داد. بیش از دو میلیون هکتار نخل با 5/7 میلیون تن روغن دارند. خواست که ایران محدودیت ورود روغن نخل –پالم- را لغو کند. به خاطر چربی زیاد، ما فقط تا 20 درصد روغن خوراکی را از نخل می‌گیریم.
سپس به استان سلانگر در جنوب کوالالامپور رفتیم. وزیر همراهم، دکتر یوسف، وزیر شرکت‌های دولتی است و عربی خوب می‌داند. فارغ‌التحصیل الازهر مصر است. اطلاعات زیادی از او گرفتم. از یک اتوبان بسیار خوب عبور کردیم که بخش خصوصی ساخته و از شمال تا جنوب مالزی، از مرز تایلند تا مرز سنگاپور ادامه دارد. به منطقه «شاه عالم» رسیدیم؛ تعبیری به زبان فارسی.
برای دیدن کارخانه اتومبیل‌سازی [برتون] رفتیم. مدیرعامل توضیحات داد. سالیانه تعداد یکصد و پنجاه هزار دستگاه تولید می‌کنند. از خطوط تولید بازدید کردیم. بیست درصد آن وارداتی است. دولت نیمی از سهام را به عموم مردم داده است. کارخانه خوبی است.
سپس از کارخانه تلویزیون‌سازی بازدید کردیم. آن‌ها هم سالانه تعداد یک ونیم میلیون دستگاه تلویزیون می‌سازند. به ایران هم می‌فروشند؛ نیمه‌اتوماتیک است. قرار بازدید از کارخانه تهویه‌سازی را لغو کردیم. برای بازدید از مسجد سلطان صلاح‌الدین عبدالعزیزشاه رفتیم. مسجد عظیمی است و نوساز که دولت محلی استان سلانگور[1] ساخته است. اثر جاویدانی است؛ در دو طبقه، بیش از ده هزار مترمربع ساختمان، گنجایش سی هزار نمازگزار را دارد. مسجد دارای چهار مناره است.
شب جمعی از سرمایه‌داران مالزی آمدند و برای همکاری با ایران، اظهار آمادگی کردند. من توضیحاتی در مورد امکانات و زمینه‌های کار در ایران به آنها دادم. نخست‌وزیر و وزیر امورخارجه برای شام به اقامتگاه آمدند. ضمن صرف شام، دربارة مسائل کاری و همکاری [سازمان همکاری‌های اقتصادی] اکو و [اتحادیه کشورهای آسیای جنوب شرقی] آ سه آن و همکاری در سازمان کنفرانس اسلامی در مراکش صحبت شد.

 

سال ۱۳۷۴

کارکنان کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی از قم آمدند. آقاسیدمحمود گزارش داد. بیش از 400 هزارجلد کتاب چاپی و 26 هزارجلد کتاب خطی و روزانه دو هزار نفر مراجعه دارند. من هم در اهمیت کتابخانه صحبت کردم.[1] عفت هم جداگانه با زنان کارمندشان ملاقات کرد.
آقای [محمد]، مؤمنی‏شهمیرزادی آمد و برای مهدی‏شهر سمنان استمداد کرد. آقایان آقازاده، [وزیر نفت] و آل‏اسحاق، [وزیر بازرگانی] آمدند. دربارة قیمت روغن‏موتور و ماده اولیه آن که از فرآورده‌های پالایشگاه‌ها است، صحبت شد. خیلی‏ارزان- 28 ریال برای هر لیتر- به کارخانه‌ها داده می‌شود. سپس آقای آقازده، در مورد حفاری در دریای خزر و همکاری با روس‌ها و طرح‌های اساسی برای توسعه بیشتر پتروشیمی، مطالبی را مطرح کرد. من هم بر اهمیت صنایع پتروشیمی برای ایران و امتیازات بی‏نظیری که در آنهاست، تأکید کردم.
اخوی‏محمد، [معاون‏اجرایی‏رئیس‏ جمهور] وآقای‏ محلوجی، [وزیرمعادن و فلزات] آمدند. در مورد اصلاح قیمت مس و آلومینیوم و مقدار صادرات آنها و ستاد معین خرمشهر و کارهای معاونت اجرایی و تنظیم بازار صحبت شد. عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتیم. از قوه قضاییه، از سخنرانی تند آقای [اکبر]ترکان، [وزیر راه و ترابری] در فرودگاه، در انتقاد از دادگاه [سقوط هواپیمای] فوکر شکایت کردند. به ایشان تذکر دادم. در رسانه‌ها، هنوز مسأله تظاهرات [میلیونی] سیاهان [مسلمان] آمریکا، مورد توجه است.

 

سال ۱۳۷۵

صبح با هلى‌کوپترها، از پادگان حُر - لاهوتى سابق و باغ‏شاه اسبق - به سوى شهرک صنعتى شهریار پرواز کردیم. در راه، آقاى [محمدرضا] نعمت‌زاده، [وزیر صنایع] و [آقای سیدجلیل سیدزاده]، استاندار تهران توضیح مى‌دادند. شهرک در غرب اشتهارد، در زمینى به وسعت حدود 4000 هکتار احداث شده که در فاز اول 400 هکتار آن واگذار شده و ده‌ها کارخانه ساخته شده و فاز دوم با حضور من شروع شد. زمین را مترى 2000 تومان واگذار مى‌کنند. آب و برق و... هم دارد.
کُلنگ مسجد و کارخانه ساخت تجهیزات آبیارى قطره‌اى را به زمین زدم. کارخانه تولید کاغذ از کاغذهاى باطله را بازدیدکردم. ماشین‏آلات هر دو ساخت داخل است و نیز کارخانه در دست ساخت، براى تولید ماشین رخت‌شویى که منتظر افتتاح اعتبار ارزى است. مردم هم جمع شده بودند. چند جمله‌اى با آنها صحبت کردم. از فضا محل طرح ساخت شهرک مسکونى را دیدیم. آقاى [عباس] آخوندى، [وزیر مسکن و شهرسازی] توضیح داد.
به شهرک صنعتى شمس‏آباد در بخش فشافویه رفتیم. وضع شهرک و برنامه شبیه شهرک اشتهارد است، ولى اینجا بیشتر براى انتقال کارخانه‌هاى مزاحم تهران در نظر گرفته شده است. در هر دو شهرک، در جلسه‌ای توجیهی، توضیحات مدیرعامل شهرک‌هاى صنعتى را داشتیم و در اینجا صحبت کوتاهى دربارة اهمیت این دو طرح از جهت عمران منطقه و کمک به اصلاح ساختار شهر تهران و ایجاد اشتغال مولد و سازنده نمودم.
مرکز تلفن دیجیتال شهرک افتتاح شد. از کارخانه ایمن‏کردن شیشه‌ها بازدید کردم؛ براى خودرو و نیز دستگاه‌هایى با حرارت زیاد، شیشه‌ها را ایمن و مقاوم مى‌کنند. خط تولید، ساخت داخل است. به سوى شهر صنعتى چرم‏شهر و سالاریه پرواز کردیم. قبلاً به این شهرک آمده بودم. براى انتقال کارخانه‌هاى چرم‏سازى تهران احداث کرده‌ایم.
جلسه توجیهی، توضیحات‏کل شهرک‌هاى صنعتى و اینجا را شنیدیم. 230 شهرک‏صنعتى ساخته شده یا در دست ساخت داریم و تا آخر برنامه به 280 شهرک خواهد رسید. بودجه‌اى نمى‌گیرند و خودکفا هستند. این شهرک هم شکل گرفته و چندین کارخانه ساخته شده است. اوایل کار خیلی مقاومت مى‌کردند که از تهران بیرون نروند، ولى اکنون راضى هستند که آب و برق و راه تأمین شد.
از دو کارخانه چرم‌سازى بازدید کردیم. یکی چرم پوست گاوى و دیگری پوست گوسفندى مى‌سازند. راضى بودند و از صدور پوست خام انتقاد داشتند و مى‌خواستند که جلوگیرى کنیم؛ براى اینکه ارزش افزوده زیادى در چرمِ ساخته شده است.
بعد از نماز و ناهار و استراحت، در جمع کارکنان استانداری تهران و فرمانداری شهررى شرکت کردم. پس از خیرمقدم و بیان استعدادهای ری و نیازها، آقاى نعمت‌زاده، [وزیر صنایع]، مسایل شهرهاى صنعتى را گفت و من هم صحبت مفصلى دربارة استعدادهاى کشاورزى و دامى و صنعتى منطقه و برنامه‌هاى دولت براى نقدکردن آنها و اصلاح وضع جنوب تهران و تصفیه آب‌ها و نقص شهرک‌هاى صنعتى و شهرهاى مسکونى اقمارى نمودم.
از محل شهرک که منبع آب شهر هم هست، بازدید کردیم. با چهارده حلقه چاه، تأمین آب‏کرده‌اند. به دفترم رفتم و کارها را انجام دادم و به خانه آمدیم. عفت، تلفنى اطلاع داد که دکترش از بهبودى او راضى است. آقاى [علاءالدین] بروجردى، [معاون وزیر امورخارجه]، تلفنى گزارش سفر به افغانستان را داد

 

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار